روزگار
تنـم این روزا هـا درد مـی کنـد ، نیــازی بـه دکتــر نیستــ !!!
ایـن روز هـا جایـی در تنـم نمـانـده که سـالم بـاشد . . .
دلیـلش یک چیــز استــ . . .
زیـادی زنـده مـانـده ام !!!
روحـم تـوانـایـی زیستـن در ایـن جسـم مـرده را نـدارد . . .
زخـم هـایی که خـورده ام بهبـود پیــدا نمی کنند کـه هیــچ . . .
زخـم تـازه ای می نشینـد !!!
تنهــایی امـانـم را بـریده ، حتـی سنـگ هـم پیـدا نمی کنـم کـه صبـوری کنـد
تـا درد هـایم را بـگویـم
گفتـی ایـن نیـز بـگذرد امــا بـاور کـن . . .
در ایـن لحــظاتــ طلسـم شـده هیــچ چیــز نمی گـذرد !!!
دنیــا چـه میشـد فقــط یک بـار بـا مـن راه می آمـدی
تـا مـن عصــا به دستــ در اوج جـوانـی نمی شـدم . . .
نظرات شما عزیزان: