سلام به دوستای گلم
امروز میخوام یکی از خاطرات جالب خودمو پویا رو تعریف کنم
خیلی وقت پیشا وقتی هردومون ساعت 7 صبح کلاس داشتیم
من به پویا میگفتم خودم زنگ میزنم بیدارت میکنم تا به این هوا خودمم پاشم برم کلاس
(لازم به گفتنه که منو پویا به خوابالویی معروفیم و همش کلاسامونو خواب میموندیم!)
بعدش من ساعت گوشیمو کوک میکردم که دوتامونو بیدار کنم
گوشیم که زنگ میخورد زنگ میزدم پویا رو بیدار میکردم
پویا هم تشکر میکرد که بیدارش کردم
اما....
خودم خوابم میومد خب
میگرفتم دوباره میخوابیدم!!!
ولی خب میدونی؟!
نه آدم با وجدانی ام
عذاب وجدان میگرفتم
یه روز گفتم بزار بهش بگم تا خیالم راحت شه
با شرم بهش زنگ زدم
گفتم پویا جان میخوام یه اعتراف بکنم
گفت : چی؟!
گفتم...
من وقتایی که صبحا واسه کلاست بیدارت میکردم بعدش خودم دوباره میخوابیدم و کلاس نمی رفتم!
پویا یکم سکوت کرد
بعدش گفت:
راستش منم کلاس نمی رفتم و دوباره میخوابیدم!
یهو پشت تلفن منفجر شدیم از خنده !!!
موضوعات مرتبط: خاطرات سارا و پویا ، ،
برچسبها:
امروز یه فرشته از آسمونا کم شد و زمینی شد...
به پاس امروز دستام رو به آسمونه واسه این نعمت بزرگ از خدا سپاسگذارم...
امروز بهونه ای شد واسه آرامشم... بهونه ای واسه نفس کشیدنم...
خداجونم!
واسه امروز هزاران بار ازت ممنونم...
سایه ی نفسمو واسه همیشه بالای سرم نگه دار... که من بدون اون میمیرم......
موضوعات مرتبط: خاطرات سارا و پویا ، ،
برچسبها:
وقتی سایه تو بالای سر من است،دیگر هیچ آفتابی نمیتواند مرا بسوزاند . . .
تو را دوست دارم و بس،ای که عاشقی با تو زیباست و بی تو بی معنی ! ! !
موضوعات مرتبط: عکس های عاشقانه ، داستان های عاشقانه ، پست های عاشقانه ، آهنگ های عاشقانه ، فیلم های عاشقانه ، خاطرات سارا و پویا ، روانشناسی ، ،
برچسبها:
به نام خدا
سلام به دوستای گلم
امروز میخوام یه خاطره از منو سارا جونم بگم
بلخره میدونی که این دختره مخمو زده و منو عاشق خودش کرده خخخخخ
یه روز تو یه پستی تو سایت یونی کده دیدم دوتا پسر مزاحم سارا شدن و به مسخره گرفتنش خوب اون زمان ما زیاد با هم راحت نبودیم و مثل یه دوست معمولی بودیم
منم اون لحظه اعصبانی شدم و غیرتی
رفتم با اون پسرا بحث کردم البته اونا خیلی بی ادب بودم ولی من با ادب جواب میدادم و روشون رو کم کردم
بعدش به سارا گفتم چرا با اونا حرف میزنی بهم گفت اخه بیکار بودم خواستم سر گرم بشم
منم گفتم خوب میومدید با من حرف میزدید کی از من بهتره
هر چند سارا از خداش بود با پسر خوش تیپی مثل من حرف بزنه قبول کرد
بعدش سارا رفت بهشون گفت دیگه اجازه ندارم با شما حرف بزنم
پسرا هم بهش گفتن پویا مختو زد؟
منو سارا هیچ وقت اینو فراموش نمیکنیم
الان یکی از بهترین نامزد های دنیا هستیم
سارا جونم دوستت دارم
نوشته:پویا
موضوعات مرتبط: عکس های عاشقانه ، خاطرات سارا و پویا ، ،
برچسبها:
سلام به دوستای گلم
منو پویا قراره خاطراتمونو از اول آشناییمون توی وب بذاریم
امروز میخوام کمی از ماجرای آشناییمونو براتون تعریف کنم...
منو پویا توی یه جامعه مجازی عضو بودیم .
پویا از دخترا متنفر بود من از پسرا .
همیشه از جنس مخالف دوری میکردیم ولی نمیدونیم چی شد که خیلی زود مجذوب هم شدیم ...
روزای اول انکارش میکردیم نمیخواستیم قبول کنیم عاشق شدیم ولی هرچی از هم فرار میکردیم یه نیروی عجیبی مارو به هم جذب میکرد ...
اوایل فقط واسه هم لایک و کامنت میذاشتیم و از علاقه ی دوطرفه خبر نداشتیم ینی فکر میکردیم علاقمون یک طرفس ...
تا اینکه پویا برای اولین بار به من نزدیک شد ....
یه پیام خصوصی به من داد گفت : ببخشید سارا خانوم سریال شبهای برره تو خراسان رضوی ساخته شده؟!!
من از خنده مرده بودم خیلی خوشحال شدم ولی سوالش خیلی ضایع بود ، بعدها بهم میگفت میزدم تو سر خودم میگفتم آخه سوال قحطی بود اینو پرسیدی؟!
خلاصه من از خوشحالی نمیدونستم چی بگم ولی متوجه شدم از رو غرض این سوالو پرسیده واسه همینم بحثو ادامه میدادم ، یه جوری جواب میدادم که صحبتمون ادامه پیدا کنه...
نوشته:سارا
موضوعات مرتبط: عکس های عاشقانه ، خاطرات سارا و پویا ، ،
برچسبها:
سلام دوستان عزیز!
این وبلاگ منو عشقم پویاست .
ما 3ساله باهم دوستیم و قراره باهم ازدواج کنیم
تصمیم گرفتیم یه وبلاگ عاشقانه بزنیم و مطالب عاشقانه و خاطرات خودمونو توش بذاریم .
امیدوارم لحظات خوبی توی وبمون داشته باشین و با نظراتتون مارو خوشحال کنید.
برای خواندن خاطرات پویا و سارا لطفا اینجا کلیک کنید
موضوعات مرتبط: عکس های عاشقانه ، داستان های عاشقانه ، پست های عاشقانه ، آهنگ های عاشقانه ، فیلم های عاشقانه ، خاطرات سارا و پویا ، روانشناسی ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.